چشمک

گل ناز مامان ,سلام

دیروز یکی از اون روزهای سخت عمرم بود نه به این خاطر که تو اذیتم کردی, به هیچ وجه,باورم نمیشه اینقدر آرومی ,فقط چند بار درخواست کردی وبعد خودت پشیمون شدی عزیزم الهی قربونت برم خیلی مظلومانه میگفتی مامان جی جی .....

بابایی همش به من میخنده که اینقدر گریه میکنم ومیگه بابا جان مگه تو رو دارن از شیر میگیرن که اینجوری گریه میکنی !!!!!!نمی دونم توی مامانا کسی هست که حرفای منو بفهمه .

خدایا به خاطر این هدیه فوق العاده ای که به من عطا کردی واقعا ازت ممنونم..

گل خوشبوی من خیلی دوستت دارم.

10 دقیقه قبل یعنی ساعت 1و10 دقیقه گل مامان وقتی از خونه فاطمه زهرا اینا اومدیم طبق معمول گفت مامان جی جی...

نمی دونی مامانی داره چی به من میگذره وچقدر ناراحتم اشکام همینجوری بی اختیار میریزه راستش رو بخوای انگار منو دارن از عزیزم که تو باشی جدا میکنن(کاش میتونستی یکم دلداریم بدی.......

تو هم همش داری میپرسی چی شده چی شده

خیلی خیلی دوستت دارم عزیز دلم ,فدای اون چشمای قشنگت که الان زل زدن میفهمن که من ناراحتم......